برکه ای بی انتها

به دریا افتادگان قدر ساحل بدانند بیا تا ساحلی در بیکران دریا باشیم

برکه ای بی انتها

به دریا افتادگان قدر ساحل بدانند بیا تا ساحلی در بیکران دریا باشیم

سکوتی به سیاهی مرگ

باشد!سکوت کن گل گندم!سکوت کن                 از ترس قصه سازی مردم سکوت کن


باشد!غرور من که برایت عزیز نیست                   بی هیچ زحمتی به تبسم سکوت کن


از یاد برده ای نکند؟آن گذشته را!                         کوی بهشت،آن در هشتم؛سکوت کن


اینجا میان این مه سردی که حاکم است               ساعات و لحظه ها گم و من گم،سکوت کن


حوا سقوط کرد و زمین نعره ای کشید                   اما تو باز هم،گل گندم سکوت کن!






نظرات 1 + ارسال نظر
یاشار سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 00:23 http://northboy.blogsky.com

سلام گل پسر. خوش اومدی.
فورا دست کردی تو دماغ بلاگ اسکای کخ؟ کاوش و ...
کمکی خواستی ما در خدمتیم. ضمنا فونت بزرگتری رو انتخاب کن. Tahoma خیلی خوذه.
بای

داش یاشار دست درد نکنه که سر زدی امابترین موقع سر زدی چون که شب که آن شده بودم اومدم یه مقدار دست کاریش کنم که اسنطوری شد
یه سری هم به همین آدرس تو بلاگ فا هم بزن
بعد باید ببینمت شنبه یه وقتی بهم بده هر جوری شده من خونم شرمنده که نتونستم بهت زنگ بزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد