باغ با دلهره در حال شکوفا شدن است رود با همهمه آماده فردا شدن است
ابرها لکه دامان زمین را شستند خاک در تاب و تب گرم مطلا شدن است
سر زده از پیرهن پاره شب یوسف ماه دوست گم شده در معرض پیدا شدن است
بگسل ای سلسله، ای سلسله ممتد شب نوبتی باشد اگر نوبت فردا شدن است
ای گشاینده ترین دست ، کلید تو کجاست قفل این پنجره ها منتظر وا شدن است
گوش کن ُ ای شب کر ُ صحبت صبح و سحر است آفتاب آمده کی فرست حاشا شدن است
سلام
شعر زیبایی بود...
اما بیت آخر...فرصت است نه فرست!
سلاممممممممممممم
خیلی خوشحال شدم که بلاخره اومدی . کار خوبی کردی
از من می شنوی اگه یه وبی رو درست کردی سعی کن تا آخر نگهش داری . فکر می کنم خاطرات جالبی رو واست یاد آور باشه
آپت خیلی خوشگل بود اما خوشگل تر از همه برگشتن خودت بود
خوشحالم
مثل همیشه موفق باشی
سلام اسماعیل عزیز
خوبی؟
امیدوارم بهتر از همیشه باشی
باور کن نظرت رو که می بینم کلی خوشحال می شم
یاد یه روزایی میفتم که دیگه هیچ وقت نمیاد
تو از دوستای قدیمیه من هستی و واسم ارزش داری
موفق باشی همیشه
گفتمش بی تو چه میباید کرد ؟ عکس رخساره ی ماهش را داد .. گفتمش همدم شبهایم کو ؟ تاری اززلف سیاهش راداد .. وقت رفتن همه رومیبوسید به من ازدور نگاهش راداد .. یادگاری به همه داد و به من... انتظار سرراهش را داد ..!!
دعا کنیم نزدیک تحویل سال
هیچ آرزویی نشه هیچ وقت محال
×××
وقتی می خوای بشینی پای هفتسین
بخواه که هیچ دلی نباشه غمگین
بهار در راهه اما دخترک هنوز هم میان کوچه باغ زمستانیه ذهنش تمام آن لحظات مرده را در بی نهایت شبهای خویش مرور می کنه و هر بار دردی شیرین گوشه ای از قلبش رو قلقلک می ده .
.
.
.
آپم .
زیر سایبان یاد منتظر می مونم
~~~~~~~~~
با آرزوی 12 ماه شادی 52 هفته خنده 365 روز سلامتی 8760ساعت عشق 525600 دقیقه برکت 315300 ثانیه دوستی سال نو پیشاپیش مبارک