تو میروی و انگار آسمان میداند سکوت شبهای بی ستاره من ترانه میخواند تو میروی و دلم را غروب میگیرد تمام اشکهایم تو را بهانه میگیرد به پای گریه های یک نگاه می نالد پرنده ای برای چشم های تو میخواند تو میروی و دلم را سکوت میگیرد دلم برای نگاه تو هنوز هم میمیرد دلم به پای خیال تو هنوز هم میسوزد برای غنچه های غم شکوفه می چیند تو میروی بدست یاد و زمانه می ماند زمانه هم چه خوب غم به غم می بافد
|