یاران دگر امشب سوی میخانه میایید
یا بر سر راه من دیوانه میایید
بی بند تعلق زده ام جام پیاپی
دنبال من ریخته پیمانه میایید
یا هر چه شنیدید ز من هیچ مگویید
یا در بر این گمشده جانانه میایید
دریای دل من چو خروشد، مگریزید
یا در طلب گوهر یکدانه میایید
جای من و ما خلوت دل نیست خدا را
در میکده ی حق پی افسانه میایید
هشیار قدم بر سر خاکم بگذارید
مستم، بر این مست، چو بیگانه میایید
|